دومین سمینار روانشناسی

گزارش دومین سمینار روانشناسی



دومین سمینار روانشناسی روز پنج شنبه 1392/07/04 با حضور سرکار خانم دکتر دارینی، روانشناس و دکترای مشاوره و حدود 50 نفر از خانواده های دوقلوها و چندقلوها به صورت رایگان برگزار گردید.
طی این سمینار که راس ساعت 10 صبح شروع شد، خانم دکتر دارینی در مورد مهارت های فرزند پروری، روابط بین اعضای خانواده ، نوع رفتار خانواده با فرزندان ایراد سخن فرمودند.
خلاصه گزارش

باورهای غلطی که درمورد تربیت کودکانمان به کار میبریم

1 ) ما به عنوان والدین خیلی تمایل نداریم که فرزندان ما رفتار و عملکرد ما را مورد ارزیابی قرار دهند.

برای خودمان این حق را قائل هستیم که فرزندانمان را مورد ارزشیابی قرار دهیم اما برای آنها این حق را قائل نیستیم، خیلی به ما بر میخورد اگر کاری را انجام دهیم بعد از فرزندمان بشنویم که (( مامان پس چرا خودت داری دروغ میگی؟ یا بابا پس چرا خودت داری داد میزنی؟ یا چرا حرف زشت میزنی؟ ))، خیلی ناراحت و پریشان می شویم و باهاشون مخالفت می کنیم و معمولا از چنین جمله هایی استفاده می کنیم که (( در کار بزرگترها دخالت نکن یا این در سن تو نیست، بزرگتر از سنت حرف نزن))، حتی اگر والدین هم پذیرا باشند نسل قبل از آنها یعنی پدربزرگ و مادر بزرگ ها به آنها تذکر میدهند که (( برای چی اجازه میدهی که فرزندت در مورد تو حرف بزنه و نظر بده یا درموردت قضاوت کنه )).

این مساله لازم است که فرهنگ سازی بشود، ما اگر عملکرد خودمان را به عنوان یک انسان بالغ قبول داریم پس هراسی هم نباید داشته باشیم از اینکه دیگران رفتارمان را مورد ارزیابی قرار دهند حتی اگر از طریق فرزندان خودمان باشد.

ما مورد قضاوت همه قرار می گیریم، زمانی می گوییم به قضاوت دیگران اهمیت ندهید که آن دیگران خارج از خانواده ی هسته ای شما باشند.

همه ی ما خانواده ای داریم به نام  (( خانواده ی هسته ای )):

خانواده ی هسته ای خانواده ای هست که شامل زن، شوهر و فرزنداست، هرکسی خارج از این محدوده در خانواده ی هسته ای ما قرار ندارد و در اولویت ما هم نیست.

اکثر دعواها و تنش های بین والدین مربوط می شود به روابط و اتفاقاتی که در خارج از محدوده ی خانواده ی هسته ای رخ میدهد و آتها فراموش می کنند که خانواده ی هسته ای آنها کیست و اولویت دارد، گاهی به این سمت پیش میرویم که میخواهیم نظر همه را جلب کنیم و همه را راضی نگه داریم و اصلا فراموش می کنیم که بخاطر هر چیزی خارج از خانواده ی هسته ای داریم به سمتی پیش میرویم که صمیمیتمان را با همسرمان زیر سوال میبریم، ولی باید بیاموزیم که اولیت بندی کنیم

مساله این است که اگر صمیمیت بین زوجین و خانواده ی هسته ای اصولی و منطقی باشد، طبق همان سبک خانواده ی سالمی که در جلسه ی قبل گفتیم، کمتر پیش می آید که مسائل خارج از خانواده ی هسته ای بتواند به راحتی بر روی روابطه و صمیمیت اعضای خانواده تاثیر بگذارند.

2 ) یکی دیگر از خطاهای ما ناکام نماندن فرزندانمان است

معمولا والدینی این اشتباه را مرتکب می شوند که خود پدر و مادر در کودکی ناکامی ها و یا کمبودهایی در زندگی داشته اند، مثلا بچه ای بوده اند که کم اسباب بازی داشته اند و همه چیزی برایشان مهیا نبوده، چنین فردی وقتی که پدر یا مادر می شود دچار جبران افراطی شده و تمام سعی خود را می کند که فرزندش در زندگی هیچ کمبودی را حس نکند، حسرت هیچ چیزی به دلش نماند و سختی نکشد، هرچیزی که بچه خواست یا دیگران داشتند و او نداشت سریع برایش فراهم می کنند و در توجیه کار خود از چنین جملاتی استفاده می کنند که (( نمی خواهم بچه ی من عقده ای بشود یا حسرت بخورد یا این بچه بعدا در جامعه خیلی ناکامی می کشد، بگذار الان تا توی خانه ی من است همه چیز برایش مهیا باشد))، اما اینکه فکر می کنیم بچه ی ما نباید ناراحت شود، نباید نه بشنود و یا نباید ناکام شود، یکی از خطاهایی است که اگر والدین الان جلویش را نگیرند دیگر هیچ وقت نمی توانند جلویش را بگیرند

وقتی که بچه بزرگ شد دیگر نمی توانی مثل وقتی کوچک بود به تمام نیازهایش پاسخ دهی و از او چنین جمله های را می شنوی که (( تو دیگر مرا دوست نداری یا تو دیگر به من توجه نمی کنی، قبلا توجه میکردی ))

این به این خاطر است که خودمان تعادل را در برقرار کردن خواسته های فرزندانمان رعایت نمی کنیم، پس لازم است که تمام بچه ها، ناکامی و شنیدن نه را تجربه کنند

حالا باید ببینیم چگونه والدین می توانند در بچه ناکامی ایجاد کرده و تسلیم بچه نشوند؟

الف ) برای اینکه فرزند ناکام شود لازم است که پدر و مادر با هم همسو باشند و بینشان شکافی نباشد تا فرزند نتواند استفاده یا سوء استفاده کند، پدر و مادر باید رابطه عاطفی بین خود را تقویت کنند و با صحبت کردن باهم در مورد تربیت فرزند هم نظر شوند، بعضی والدین با ورود فرزند به خانواده از هم دور می شوند، یعنی صمیمیت بینشان و توجه شان به هم کم می شود، کلید حل این مشکل اول : درک متقابل  و دوم : همدلی  است

پدر و مادرها بدانند که اگر برای هم وقت نگذارند از هم دور می شوند، حتما باید پدر و مادر یک وقتی را تنها و بدون بچه ها با هم بگذرانند و در مورد خود باهم صحبت کنند، فقط در این صورت است که هنگام تنبیه کردن کودک باهم همکلام و هماهنگ می شوند تا کودک ناکام شود

ب ) باید چیزهایی که برای بچه ی ما مبهم هستند را شناسایی کنیم تا وقتی میخواهیم بچه را ناکام و تنبیه کنیم، نه ای به او بگوییم و او را از چیزی محروم کنیم که واقعا برایش مبهم باشد، چون وقتی بچه را از چیزی محروم کنیم که برایش مهم نیست یا فرقی به حالش نمی کند ناکام نمی شود.

3 ) سومین خطا این است که فرزند خود را براساس رفتارش قضاوت می کنیم و بهش برچسب می زنیم

وقتی بچه حرف بدی زد یا کار بدی انجام داد نباید به او بگوییم تو بچه ی بدی هستی، باید بگویم این کار تو اشتباه است یعنی اگر فرزندمان رفتاری دارد باید خود آن رفتار را مورد ارزیابی قرار دهیم نه اینکه برچسب کلی به آن بزنیم یا به عبارتی کارفرد را مورد قضاوت قرار دهیم نه خود فرد را، چون اعتماد به نفس و عزت نفس صدمه می بیند.

نکته مهم : وقتی بچه برای اولین بار یک رفتار اشتباه انجام داد (( نادیده گرفتن )) رفتار و حرف اشتباه بچه، بهترین روش برای جلوگیری از تثبیت آن رفتار در کودک است

4 ) خطای چهارم این است که فرزندان اجازه دهیم هر وقت که دلشان خواست می توانند با ما بد حرف بزنند و مارا ناراحت کنند

یکی از مواردی که می تواند باعث شود که این خطا صورت بگیرید مواقعی است که پدر و مادر حامی هم نیستند و جلوی بچه از هم طرفداری نمی کنند

نکته : اگر فرزند شما زیر 5 سال است تنبهی که پدر و مادر هردو باهاش حرف نمی زنند نباید بیش از 5 دقیقه شود، چون بچه احساس رها شدگی می کند، در این زمان باید آن پدر و مادر که کمتر اذیت شده بیاید وسط و دلجویی کند که بچه احساس خلاء نکند

نکته : برای دوقلوها این آسیب بیشتر است چون آنها تنها نمی مانند و همدیگر را دارند، پس در تنبیه هم با هم همدردی می کنند

5 ) خطای پنجم این است که والدین فکر می کنند روشهای تربیتی موثر همین سرزنش، تحقیر، تنبیه و کتک زدن کودک است

این رفتارها همه جزء رفتارهای تربیتی مطلوب نیستند و در دسته ی رفتارهای ناسازگار قرار می گیرند، البته سرزنش کردن با تذکر دادن فرق دارد، همچنین تحقیر نیز با سرزنش متفاوت است، در تحقیر بیشتر شخصیت آسیب می بیند و در سرزنش بیشتر عزت نفس و اعتماد به نفس آسیب می بیند.

کلا انسانها در زندگیشان دارای سبک هایی برای مقابله هستند که این سبک ها در مورد همه ی انسانها مشترک هستند و دو نوع دارند :

الف ) سبک مقابله هیجان مدار

ب ) سبک مقابله مساله مدار

که هرکدام از این سبک ها هم مدل سالم دارند و هم مدل ناسالم، هردوی این سبک ها لازم است اما بعضی آدم ها سبک مقابله شان فقط در سطح هیجان مدار باقی می ماند و وارد مساله مدار نمی شود، اینها افرادی هستند که مشکلاتشان بدون راه حل باقی می ماند.

اگر خانواده ها مقابله هایی که در مورد فرزندشان به کار می برند مقابله هایی باشد که هم هیجان مدار سالم را در بربگیرد، هم سهم مقابله مساله مدار بیشتری داشته باشد بهتر است و می تواند مشکلاتشان را با هم بیشتر حل کنند و بچه ها هم می آموزند که همین کار را بکنند.

نکته : خطاهایی که در دسته پنجم گفتیم مثل تنبیه بدنی، سرزنش و ... جزء مقابله های هیجان مدار ناسالم هستند

والدین هرکدام باید خودشان را ارزیابی کنند، ببینند تا چه حد در مقابل مشکلات هیجانی برخورد می کنند، سپس مقابله های سالم را در خود پیدا کنند و تکرار کنند و مقابله های  ناسالم را هم پیدا کرده، حذف کنند و مقابله های سالم را جایگزین آن کنند

گام اول برای برخورد مساله مدار (( شناسایی مساله )) است، تا بتوانیم با آن درست مقابله کنیم

برای اینکه خانواده بتواند کودک را مساله مدار بار بیاورد باید از سن 4 سالگی از خودشان بخواهند برای مشکلاتشان یک راه حل پیشنهاد کنند

- حال چه کسانی راه حل های بهتر و متنوع تری می دهند؟

کودکانی که خلاقتر هستند راه حل های بهتری می دهند

-  چگونه می شود خلاقیت را درکودکان پرورش داد ؟

خلاقیت در خانواده پرورش پیدا می کند، باید برای حل مشکلات و مسائل مختلف حتی پیش پا افتاده از بچه نظر خواهی کرد، همچنین برای خلاق بودن باید اجازه دهید (( بارش فکری )) صورت بگیرد

بارش فکری مبحثی است در روانشناسی به این معنی که برای هر مساله هر نوع راه حلی حتی غلط وقتی به ذهنت رسید بنویسی.

- چه خطاهایی باعث می شود که خلاقیت و بارش فکری صورت نگیرد؟

خطاهای گروه پنجم یعنی تحقیر و سرزنش و ... باعث می شوند خلاقیت و بارش فکری در کودک از بین برود

نکته : مهم این است بچه ی شما تلاش کند در حد توان خودش ظاهر شود و هدف نهایی ما این است که کودک از خودش کمتر نباشد که این اصل اعتماد به نفس است

- چه چیزی باعث می شود فرزندمان از خودش کمتر باشد؟

خانواده، والدین با کمال طلبی افراطی باعث می شوند که فرزند از حد توان خودش کمتر ظاهر شود، باید پیدا کنیم ببینیم  بچه ی ما در چه زمینه ای استعداد دارد یا کدام کار را بهتر می تواند  انجام دهد و او را در همان زمینه تشویق و تربیت کنیم

سوالات والدین

1 ) بهتر است بچه ها در یک کلاس باشند یا برای اینکه زیاد به هم وابسته نشوند آنها را در دو کلاس ثبت نام کنیم؟

طبق پژوهشی که انجام شده آسیب ناشی از دور بودن برای دوقلوهایی که جدا هستند بیشتر است، پس در یک کلاس بودن برای دوقلوها بهتر است چون حامی هم می شوند، مخصوصا در سنین اول دبستان یا سال اولی که تازه وارد یک مقطع تحصیلی شده اند و ب محیط نا آشنا هستند و دوستی در کلاس ندارند، باهم در یک کلاس باشند بهتر است

فقط در موارد خاص دوقلوها را از هم جدا می کنیم، آن هم با نظر مشاور روانشناس، مثلا وقتی دوقلوها اختلاف و تفاوت خیلی زیادی باهم دارند.

2 ) دیدن فیلم و CD تکراری توسط کودک نگران کننده نیست؟

نه؟ کاملا طبیعی است، معمولا در سنین نزدیک به پیش دبستانی ممکن است بچه یک فیلم را بارها نگاه کند و یا به یک صحنه بارها بخندد و والدین فکر کنند که مشکل دارد و نگران شوند ولی نگران نشوید طبیعی است و از 7 سال به بعد بهتر می شود

3 ) وقتی مشغول کاری هستیم . بچه مانع آن می شود و می خواهد به او توجه کنیم، مثلا وقتی تلویزیون تماشا می کنیم می آید تلویزیون را خاموش می کند چه باید بکنیم؟

بهترین راهکار نادیده گرفتن رفتار بچه است، اگر تحمل بیاوریم و بچه ی زیر 5 سال را 5 دقیقه نادیده بگیریم دیگر این کار را انجام نمی دهد، باید تحمل کنیم و عکس العمل نشان ندهیم، جوری وانمود کنیم که مثلا تماشای این فیلم برای من مهم نیست، والدین نباید به بچه نشان دهد که سر یک موضوعی حساس است و باید ضریا ایمنی اش را بالا ببرد

نکته : برای تربیت بچه زیر 4 سال باید تربیتش را توی سیستم بازی ببریم تا بتوانیم کنترلش کنیم.

 

 

برای ثبت نظر، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید